English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4568 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
i warned him of danger U او را از خطراگاهی دادم
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
i lost the train U قطار را از دست دادم
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
i did that last U ان کار را اخر از همه انجام دادم
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
all that property U تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
I listend but heard nothing . U گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
i floored the paper U پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
I missed the connection. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
i swore him to secrecy U او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
I did the work ,but he got the credit. U کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
him who U انرا که
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
had searched U انرا می یافتید
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
i saw it U انرا دیدم
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
give it a shake U انرا تکان دهید
give it a twist U انرا پیچ بدهید
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
send it by post U با پست انرا بفرستید
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
loganberry U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it U از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
lutine bell U زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
stroked U فشار با پا
hydraulic pressure U فشار اب
pressing U فشار
stresses U فشار
thrust U فشار
isopiestic U هم فشار
isobare U هم فشار
stressing U فشار
sense of pressure U حس فشار
pressure sense U حس فشار
bunt U فشار با سر
back iron U بن فشار
presses U فشار
back pressure U پی فشار
pressure curve U خم فشار
pressor U فشار زا
stroke U فشار با پا
strokes U فشار با پا
isobars U هم فشار
strain U فشار
barometric pressure U فشار جو
low pressure U فشار کم
atmosphere U فشار جو
weight U فشار
atmospheres U فشار جو
line of thrust U خط فشار
pressure vessel U فشار
stress U فشار
zips U فشار
distraint U فشار
constraint U فشار
thrusts U فشار
violence U فشار
zipping U فشار
zipped U فشار
zip U فشار
strains U فشار
pressured U فشار
pushed U فشار
tension U فشار
pressure U فشار
compression U فشار
isobars U تک فشار
tensions U فشار
fantod U فشار
pushes U فشار
push U فشار
total pressure U فشار کل
ice push U فشار یخ
growing pains U فشار
brunt U فشار
exertion U فشار
exertions U فشار
atmospheric pressure U فشار جو
isobar U هم فشار
isobar U تک فشار
impacts U فشار
impact U فشار
press U فشار
thrusting U فشار
water pressure U فشار اب
pressuring U فشار
stroking U فشار با پا
pressures U فشار
critical pressure U فشار بحرانی
hydrostatic pressure U فشار عمق
deflationary pressure U فشار ضدتورمی
diffraction loading U منتجه فشار
deflationary pressure U فشار انقباضی
direct pressure U فشار مستقیم
dynamic pressure U فشار دینامیکی
discharge pressure U فشار تخلیه
diastolic pressure U فشار دیاستولی
drag loading U فشار کششی
high tension line U خط فشار قوی
high pressure line U خط فشار قوی
high pressure area U منطقه پر فشار
high pressure U فشار زیاد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1i was rebelling now
1I will take a loot tonight.
1offshoring
1pushrod
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com